عشق کوچولوی ما

35 هفتگی- تاریخ سزارین

سلام فسقلی خودم دیروز یک شنبه 94/7/12 وقت دکتر داشتم . وزنم شده 79 کیلو و فشارم 11. خانم دکتر هم بهم وقت سزارین داد برای تا آبان. که میفته بعدازعاشورا تاسوعا. بهم یه نامه ی بستری هم داد و گفت هر وقت خدایی نکرده مشکلی پیش اومد مثلا کیسه آب پاره شد، درد داشتی یا لکه بینی و خونریزی سریع با نامه بستری بیا بیمارستان. امیدوارم تا تاریخ زایمان مشکلی پیش نیاد. اتفاقات مهر ماه: یکی از اتفاقات این ماه این بود که خاله راضیه ، امیرحسینو ختنه کرد. ( بعد از 40 روزگیش) توی ماه مهر خوب عروسی رفتیم. منم با شرایطم خدا رو شکر کم نیاوردم و عروسی ها رو شرکت کردم. 6 مهر عروسی دختر خاله ی بابا بود که من هم از قبل خودمو برای این عرو...
13 مهر 1394

32 هفتگی

سلام نی نی  خدا رو شکر دو هفته ی دیگه می رم تو ماه نهم بارداری و این یعنی اینکه دیگه چیزی نمونده شما بیای تو بغلم. اول شهریور وقت دکتر داشتم و برام سونوی وزن و سلامت جنین نوشتند که انجام دادم و خدا رو شکر همه چیز اوکی بود. تو این مدت که نیومدم وبلاگتو آپ کنم اتفاقات زیادی افتاد. اواخر مرداد ماه نی نی خاله راضیه، امیرحسین کوچولو بدنیا اومد. خریدای سیسمونیتو انجام دادیم و فقط مونده مینی واش و شوینده های بهداشتی. مادربزرگت هم با خاله مرضیه رفته مشهد ان شاالله فردا میاد و بقیه سیسمونی رو میاره که تو اتاقت بچینیم. از اول مهر هم کلاسای من شروع میشه. خدا رو شکر یک روز در هفتست که قراره عمو نیما من و ببره و بیاره . می خواست...
23 شهريور 1394

ماه هفتم بارداری

سلام جوجو خدا رو شکر ماه 6 بارداری هم تموم شد و وارد ماه 7 بارداری شدم. تو این چند وقت که نیومدم به وبلاگت سر بزنم سرم شلوغ بود. یه خورده وسایل سیسمونی خریدیم. اتاقتو کاغذ دیواری کردیم که خیلی خوشگل شده. سرویس تخت و کمدتو رفتیم یافت آباد سفارش دادیم قرار شد یه ده روز دیگه بیارن نصب کنن. سرویس کالسکتو خریدیم و یه سری خورده ریزه دیگه. همه ی اینا مبارکت باشه آریای مامان. ان شالله همه ی وسایلتو که چیدیم و اتاقت هم کامل شد عکساشو تو وبلاگت می زارم. فعلا عشق من ...
10 مرداد 1394

22 هفتگی و آغاز حرکات نی نی

سلام خوشگل خودم خدا رو شکر امتحاناتم تموم شد و وقت پیدا کردم بیام وبلاگتو آپ کنم. الان شما تو هفته ی 22 هستی. و زیباترین حس توی این هفته برای من، حس کردن حرکات زیبای شما ست. خیلی خیلی خوشجلن. جزء تفریحات روزانم شده که دست بزارم روی شکمم و حرکاتتو حس کنم.   نی نی خاله مرضیه هم بدنیا اومد. اسمش هم شد منا. ماشالله خیلی نانازه تو ماه مبارک رمضان هستیم و امسال اولین سالیه که نمی تونم روزه بگیرم. ( البته بخاطر شما) ولی سحر بلند می شم که  غذای بابا رو گرم کنم همراه با تلویزیون دعای سحر رو می خونم. خیلی خوبه توی این ماه ختم قرآن هم دارم. اونم  با ساعت 2 بعد از ظهر پخش مستقیم شبکه پنج که حرم حضرت عبدالع...
11 تير 1394

هفته پانزدهم بارداری

سلام نی نی کوچولوی من خوبی عشقم؟ ببخش منو ایندفعه خیلی دیر وبلاگتو آپ کردم. درسام زیاد شده. همه ی اساتید مقاله و ارائه می خوان. تا حالا با وجود شما فسقلی سه تا ارائه دادم. یه ارائه هنوز مونده. امیدوارم خدا مثل همیشه بهم کمک کنه این مقطع رو با وجود شما به خوبی تموم کنم. اوایل خرداد باید برم برای سونوی آنومالی. ان شالله که سالم سالمی عزیززززززززززززززززززززززززززززم. فکر کنم جنسیتت هم دیگه مشخص بشه. خیلی دوست دارم جنسیتت رو بدونم. ای خدا همه ی نی نی ها اول سالم باشن. خیلی هم دوست دارم بدون چه شکلی هستی همش بهش فکر می کنم هنوز اسید فولیک می خورم. از هفته ی بعد یعنی هفته 16 باید قرص آهن بخورم. شبی یدونه هم قرص کلسی کیر م...
23 ارديبهشت 1394

سومین ملاقات دکتر

سلام عشق من دیروز 7 اردیبهشت 94، توی سیزده هفتگی وقت دکتر داشتم. که جواب غربالگری اول و سونوی ان تی رو نگاه کنه. دیروز که رفتم درمانگاه بیمارستان خیلی خیلی شلوغ بود. اول منشی وزن و فشارمو گرفت. تو هفته ی دهم که وزنم کرده بود 64 کیلو بودم. ایندفعه هم همون 64 کیلو بودم. اضافه وزن نداشتم. حالا نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت. بگذریم. خانم دکتر، اول که من و دید گفت چون لکه بینی داشتی ای کاش اینجا اینقدر معطل نمی شدی. بعدش منشی رو دعوا کرد و گفت این خانم و باید زود می فرستادی تو . چون لکه بینی داره خوب نیست زیاد بشینه.  بعدش هم بخودم گفت برای دفعه ی بعد که خواستی بیای دیگه دوشنبه ها نیا چون درمانگاه شلوغه. یک شنبه بیا اتا...
8 ارديبهشت 1394

سونوی ان تی در هفته دوازدهم+ اول ماه رجب

سلام  کوچولوی خودم دیروز صبح زود  ساعت 6 رفتم وقت سونو گرفتم. آقایی که اسم می نوشت گفت خانم برید ساعت 7:30 بیایین. منم که حس رفتن به خونه رو نداشتم دیدم اول ماه رجبه گفتم از فرصت استفاده کنم و برم زیارت. تا حرم حضرت عبدالعظیم پیاده خیلی راه بود. روبروی سونوگرافی امام زاده عبدالله شهرری بود. تصمیم گرفتم برم امامزاده هم زیارت کنم و هم برای سلامتی شما و همه ی نی نی ها دعا کنم. خلوت خلوت بود. چقدر چسبید زیارت اونم صبح زود. اول ماه می گفتن دو رکعت نماز داره برای سلامتی بچه. دو رکعت نمازو برات خوندم حدیث کسا رو هم خوندم و اومدم سونوگرافی. ولی خیلی خیلی معطلی داشت. ولی من همه چی رو برای شما تحمل می کنم. بیشتر نگران نی نی کوچولو بودم ....
1 ارديبهشت 1394

غربالگری سه ماهه اول

سلام عشق من امروز که سن بارداریم 11 هفته چهار روز بود با بابا رفتیم آزمایشگاه نیلو. صبح زود حرکت کردیم و ساعت 6:40 اونجا بودیم. اولین نفر بودیم. خدا رو شکر زیاد شلوغ هم نبود. به خاطر همین کارمون زود انجام شد. برای غربالگری از من نمونه ی خون گرفتن. سونوی nt هم داشتم  که خانمه گفت اینجا انجام نمی دیم. اگه بخواهید یه دکتر بهتون معرفی می کنیم برید اونجا. ولی هرجایی که انجام دادید جواب سونوگرافیتونو برای ما میارید تا ما جواب غربالگری رو بهتون بدیم. از اونجایی که حاله راضیه تعریف سونوگرافی دکتر میرشکاریان رو زیاد کرده بود با بابا تصمیم گرفتیم بیاییم شهرری . ساعت 8 رسیدیم سونوگرافی دکتر میرشکاریان. خیلی شلوغ بود منشی گفت خان...
30 فروردين 1394

لکه بینی در هفته ی دهم

سلام  دیروز بعد از ظهر که سن بارداریم ده هفته و پنج روز بود دچار لکه بینی شدم. رفته بودم دستشویی و خون صورتی کمرنگ دیدم. از ترس داشتم می مردم. اولین کاری که کردم نشستم و سوره ی قلم ( برای حفظ جنین) رو خوندم یکم آروم شدم. بعدش زنگ زدم خواهرم و اون گفت که شیاف cyclogest بزارم و استراحت کنم. منم به دکترم اس زدم که اینجوری شده و شیاف می زارم. شیاف گذاشتم و استراحت کردم. تا شب هر وقت می رفتم دستشویی دیگه صورتی رنگ نبود بلکه قهوه ای بود. خیلی نگران بودم. صلوات هم نذر کردم که چیزی نباشه. امروز صبحش که رفتم دستشویی دیدم خدا رو شکر خبری نیست. دکترم هم صبح اس زد  که نگران نباش و شبی یک شیاف بزار. حالا قراره امشب هم یه شیاف بزارم. توکل ...
25 فروردين 1394